بیداری در عصر انتظار

Awakening at the expected age

بیداری در عصر انتظار

Awakening at the expected age

یاران زمینی و آسمانی امام مهدی(ع)

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۵ ق.ظ

قیام گسترده و همه جانبه امام مهدى علیه السلام نیاز به یاوران فراوان در همه سطوح و با توانایى هاى گوناگون دارد. احادیث متعدّدى به تنوّع این یاران اشاره کرده و افزون بر یاران زمینى، پیامبران و اوصیا و یاوران آسمانى ایشان را نیز بر شمرده اند که مى توان آنها را در دسته بندى زیر گنجاند

1. پیامبران و برخى یاران ایشان

از میان پیامبران، به وجود عیسى علیه السلام در میان یاران اصلى و نخستینِ امام مهدى علیه السلام و در مرحله شکل گیرى قیام، تصریح و به شرکت اسماعیل صادق الوعد و نُه فرزند ابراهیم علیه السلام اشاره شده است؛ امّا به حضور پیامبر دیگرى در این مرحله تصریح نشده است.

گفتنى است با توجّه به حضور امیر مؤمنان در قیام و یارى شدن ایشان از سوى همه پیامبران،شاید بتوان شرکت و همراهى پیامبران را در مراحل آغازین قیام نیز ادّعا نمود. احادیث رجعت  نیز بازگشت بسیارى از نیکان را نوید مى دهند. ممکن است پیامبران و نیز پیامبر خاتم صلى اللّه علیه و آله ، تنها پس از قیام و حاکمیت امام مهدى علیه السلام و در روزگار تشکیل دولت جهانى اسلام، رجعت کنند.

همچنین شرکت برخى اوصیاى الهى در جریان قیام، مانند امیر مؤمنان علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و یوشع (وصىّ موسى علیه السلام )، در برخى احادیث، ذکر شده است.

افزون بر این، امام مهدى علیه السلام افرادى دیگر را از میان یاوران پیامبران، با خود همراه مى کند و برخى از ایشان را به فرماندهى یاران و حکومت سرزمین هاى آزادشده مى گمارد. از این میان مى توان به پانزده تن از قوم موسى علیه السلام مانند مؤمن خاندان فرعون، و نیز اصحاب کهف و از میان اصحاب پیامبر خاتم، به سلمان، ابو دجانه انصارى و مقداد اشاره کرد.

گفتنى است که براى همه مؤمنان کامل و راستین، امکان رجعت به این دنیا براى یارى دادن به امام مهدى علیه السلام وجود دارد و ذکر نام کسانى مانند مفضّل بن عمر،داوود رقّى  و یا عبد اللَّه بن شریک عامرى  بر فرض صحّت سندشان، از باب ذکر نمونه است.

۲. فرشتگان

فرشتگان نیز به یارى امام مهدى علیه السلام مى آیند و خداوند، همچون جنگ بدر، سپاه او را با دسته هاى چندصد و چندهزار نفرى از فرشتگان تقویت مى کند. برخى از آنان همراه نوح و ابراهیم خلیل و عیسى علیهم السلام بوده اند و بخش عظیمى نیز همان فرشتگان مسوّمین و مردفین در نبرد بدر هستند. افزون بر اینها، فرشتگانى که به قصد یارى امام حسین علیه السلام فرود آمدند و پس از شهادت ایشان بر فراز مرقدش ماندگار شده اند و نیز فرشتگان کرّوبى و مقرّب، در خیل فرشتگان به یارى امام علیه السلام مى آیند. تعداد فرشتگانِ به یارى آمده، در بیشتر احادیث، سیزده هزار و سیصد و سیزده نفر ذکر شده است  و تنها در یک نقل نه چندان معتبر، تعداد آنها چهل و شش هزار، نقل شده است که شاید ناظر به حالت هاى مختلف و کم و زیاد شدن نیاز زمینیان به یارى مستقیم آسمانیان باشد. این نقل، تعداد جنّیان همراه امام مهدى علیه السلام را نیز همین تعداد مى داند.

گفتنى است که فرشتگان بزرگ الهى یعنى جبرئیل، در سمت راست امام علیه السلام و میکائیل در سمت چپ و اسرافیل در جلوى امام علیه السلام ، ایشان را پشتیبانى مى کنند.

۳. اهالى مشرق زمین

چند حدیث، گروهى از مشرق را از یاران امام مهدى علیه السلام دانسته اند.مى توان بر اساس روایت علاء بن عتبه  و برخى احادیث دیگر این دسته، یاران امام زمان علیه السلام را همان خراسانیان دانست که در عنوان بعدى مى آیند. گفتنى است که تلقّى کهن از مشرق زمین، نیمه شرقى ایران بزرگ بوده که از نظر جغرافیایى، بسى گسترده تر از خراسان امروزى است.

۴. خراسانیان

چند حدیث نیز به خروج پرچم هایى از خراسان اشاره دارند. هدف این افراد، یارى رساندن به امام مهدى علیه السلام به سرکردگى افرادى مانند شعیب بن صالح و رویارویى با دشمنان امام مهدى علیه السلام مانند سفیانى است. اینان، سفیانى را در استخر (شهرى از استان فارس در جنوب ایران) شکست مى دهند. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله به پیوستن به آنها فرمان داده  و امام صادق علیه السلام این سپاه را «اصحاب قائم» خوانده است. گفتنى است که این سپاه بر سپاه ابو مسلم خراسانى - که در ابتداى قرن دوم هجرى به نفع عبّاسیان از خراسان برخاست - ، قابل تطبیق نیست؛ زیرا آنها به «سیاه جامگان» معروف بودند و در جایى به نام استخر با کسى به نام سفیانى نجنگیدند.

۵ . قمیان

قم، از معدود شهرهایى است که اهل بیت علیهم السلام آنها را ستوده و مردمش را یاران قائم علیه السلام و دعوتگران به سوى حقّشان دانسته اند. اهل بیت علیهم السلام قم را مقدّس و اهل آن را در راه یارى امام مهدى علیه السلام پابرجا و استوار خوانده اند.

۶. شمارى از مردم طالقان

چند حدیث، مردمانى از طالقان را جزو یاران دلاور و سواران تیزتک امام مهدى علیه السلام دانسته و این اشخاص را «کنوز اللَّه (گنج هاى الهى)» و «زبر الحدید (مردانى با دل هایى استوار مانند پاره هاى آهن)» خوانده اند. از آن جا که طالقان نام چند موضع جغرافیایى است،این پرسش رخ مى نماید که: مقصود از آن کدام مکان است؟ ما ابتدا مواضعى را که در کتاب هاى تاریخ و جغرافیا و برخى فرهنگ نامه ها، «طالقان» نامیده شده اند، مشخّص مى کنیم و سپس در تعیین یکى از آنها مى کوشیم.

الف - طالقان ها

۱. طالقان در شمال غربى تهران در ایران

طالقان، نام منطقه اى کوهستانى و وسیع با روستاهاى متعدّد است. این منطقه در کوه پایه هاى جنوبى رشته کوه البرز و در حدود صد کیلومترى شمال غربى تهران، پایتخت کنونى ایران، گسترده شده است . این منطقه، از شمال به دیلمان و غرب استان مازندران (مقابل رامسر)، از جنوب به هشترود و از غرب و جنوب غربى به قزوین و از شرق به کرج محدود مى شود. افراد بزرگى مانند صاحب بن عبّاد، دانشمند و وزیر آل بویه، را به آن جا منسوب داشته اند.

۲. طالقان در استان گیلان در ایران

طالقان، نام دهى در کوه پایه هاى شمالى رشته کوه البرز، در جنوب شرقى شهر فومن و شفت از شهرهاى استان گیلان در شمال ایران و منطقه اى آباد و سرسبز و جنگلى است. از آرامگاهى منسوب به امام زاده ابراهیم برادر امام رضا علیه السلام نیز در این منطقه نام برده شده است.

۳. طالقان در افغانستان

طالقان، شهرى بزرگ و آباد و مرکز استان تخار در شمال شرقى افغانستان کنونى و نزدیک تاجیکستان است . این شهر در فاصله زیادى از شمال کابل (پایتخت افغانستان) و میان قندوز در غرب و جلال آباد در شرق قرار دارد . این شهرها در گذشته جزو مناطق خراسان بزرگ به شمار مى آمده اند. طالقان خراسان نیز بزرگانى را پرورش داده که نام هایشان در کتاب هاى تاریخ و جغرافیا آمده است.

ب - تعیین «طالقان» مورد نظر

با توجّه به این که طالقان از توابع فومن از نظر جغرافیایى در کوه پایه هاى شمالى رشته کوه البرز و طالقان میان قزوین و کرج در کوه پایه هاى جنوبى همان رشته کوه و با طول جغرافیایى بسیار نزدیک هم قرار دارند، مى توان این دو جا را یک منطقه دانست و ده طالقان را دروازه ورودى منطقه اصلى طالقان از سمت شمال و گیلان دانست.

افزون بر این، برخى احادیث باب، تعداد افرادى را که از طالقان برخاسته اند، بیست و چهار نفر و از سرداران جنگى و مردانى بزرگ خوانده اند.کنار هم نشاندن این دو صفت، احتمال مقصود بودنِ ده طالقان در نزدیکى فومن را دست کم تا دوره معاصر تضعیف مى کند؛ زیرا به گونه متعارف، پیدایش این تعداد سردار جنگى در یک منطقه کوچک، بسى کمتر از احمال پیدایش آن در یک منطقه بزرگ و یا شهرى پرجمعیت است که پرورش انسان هاى بزرگى را نیز در سابقه خود دارد.

پس از کنار نهادن این احتمال و براى تعیین یکى از دو طالقان ایران و افغانستان، نیاز به قرینه هایى در متن احادیث داریم که تنها در دو حدیث این باب موجودند. در یک حدیث، خروج جوان حسنى را از دیلمان مى داند که چون ندا بر مى آورد: «یا آلَ مُحَمَّدٍ ! أجیبُوا المَلهوفَ وَ المُنادِىَ مِن حَولِ الضَّریحِ؛ اى خاندان محمّد! به ستم دیده اى که از گرد ضریح ، ندا بر آورده است ، پاسخ دهید» ، کنوز الهى در طالقان به سرکردگى مردى از قبیله تمیم به نام شعیب بن صالح، به او پاسخ مى دهند.

حال با توجّه به این که دیلم یا دیلمان در رشته کوه البرز و میان قزوین و گیلان قرار دارد، شاید بتوان این حدیث را شاهدى بر نفى طالقان افغانستان دانست؛ امّا باید توجّه داشت که برخى احادیث، خاستگاه حرکت شعیب بن صالح را سمرقند در خراسان دانسته اند.همچنین در حدیث بعدى باب - که منقول از کتاب الملاحم و الفتن است - ، به صراحت، بیست و چهار تن یار برخاسته از طالقان را همانهایى مى داند که پیامبر صلى اللّه علیه و آله آنها را خراسانى خوانده است و این معنا بیشتر بر طالقان افغانستان صدق مى کند که از شهرهاى مشهور خراسان قدیم بوده است.

افزون بر این، دو حدیثى که اوطان یاران امام مهدى علیه السلام و شمار افراد برخاسته از آن جاها را ذکر مى کنند، طالقان را در میان مناطق خراسان ذکر کرده اند. در یک حدیث، آن را بلافاصله پس از سمرقندو در نقلى دیگر، آن را پس از ذکر فاریاب و سیستان و پیش از جبال غور (کوهستان میان هرات و غزنه در افغانستان) یاد کرده اند که بدین گونه احتمال طالقان افغانستان بیشتر تقویت مى شود.

گفتنى است که احادیث مورد استناد، همگى از نظر سندى، دچار ضعف و به طور تقریبى در یک سطح از اعتبارند. از این رو نمى توان با بهره گیرى از دانش رجال، روایتى را به طور مطلق معتبر دانست و یا کنار نهاد و تعارض را حل کرد و حکم قطعى صادر نمود.

۷. شمارى از عرب ها

حدیثى منقول در الغیبةى شیخ طوسى، شرکت عرب ها را در قیام امام مهدى علیه السلام منتفى دانسته؛ امّا در همین کتاب، حدیثى دیگر آمده که نجیبانى از مصر، ابدال شام و اخیار عراقى را در زمره یارانى دانسته که در ابتداى قیام و میان رکن و مقام با امام مهدى علیه السلام بیعت مى کنند. این روایت با حدیث الاختصاص  و نیز دو حدیثِ نقل شده در کتاب هاى اهل سنّت که به شرکت عربان در نهضت مهدوى تصریح کرده اند، تأیید مى شود.

براى حل اختلاف این دو دسته، مى توان چنین گفت که همراهى عرب ها، کمتر از دیگر اقوام و ملل مختلف است و این با توجّه به انتظارى که از همراهى ایشان مى رود، یارى ایشان را کم رنگ جلوه مى دهد. مؤیّد این توجیه، حدیث نقل شده در الکافى  است که سندى موثّق و قابل اعتماد دارد. این حدیث، همراهى عرب ها را با قیام امام مهدى علیه السلام به کلّى نفى نکرده؛ بلکه آنان را اندک (نَفَرٌ یَسیرٌ) خوانده است . این معنا با حدیثى که ابن ماجه آورده است نیز تأیید مى شود. در این حدیث، امّ شریک - که به سخنرانى پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله در باره دجّال و فتنه هاى اوگوش مى داده است - ، از ایشان مى پرسد: پس عرب ها در آن روز کجایند؟ پیامبر صلى اللّه علیه و آله پاسخ مى فرماید:

هُم یَومَئِذٍ قَلیلٌ ، وَ جُلُّهُم بِبَیتِ المَقدِسِ .آنها در آن زمان، اندک اند، و بیشترشان در بیت المَقدِس هستند.

گفتنى است که در گزارش اوطان یاران مهدى علیه السلام ، از شهرها و مناطق عرب نشین متعدّدى نام برده شده، هر چند تعداد افراد نام برده شده، اندک است.

در پایان و به احتمال فراوان، حدیث الکافى که به شرکت گروهى از اهالى نوبه در جنوب مصر و شمال شرقى سودان در قیام مهدوى اشاره دارد نیز دلیلى بر شرکت برخى عرب ها در قیام است، مگر آن که مردم نوبه را عرب ندانیم.

۸ . زنان

قیام جهانى و گسترده امام مهدى علیه السلام ، همه آدمیان را در بر مى گیرد و تمام اقشار جامعه را با خود همراه مى کند. زنان نیز در این نهضت عمومى، نقش مهم و اثرگذارى دارند، تا آن جا که برخى گزارش ها شمار یاران زن امام علیه السلام ، را پنجاه تن دانسته اند.در یک حدیث، وظیفه اصلى این عدّه، مداواى مجروحان و مراقبت از بیماران دانسته شده است که در این صورت، قابل تشبیه به نقش زنان شرکت کننده در غزوات پیامبر صلى اللّه علیه و آله مانند اُحُد و جنگ هاى امام على علیه السلام مانند صفّین است.حدیث اخیر،برخى از این زنان قهرمان را نام برده است.

۹. یاران ویژه امام مهدى علیه السلام

چند حدیث  که میان آنها حدیث صحیح السند نیز موجود است، تعداد اصحاب امام علیه السلام را ۳۱۳ تن به عدد اصحاب بدر دانسته اندو حدّ اقل یک حدیث، آنان را به تعداد اصحاب فرمان بردار طالوت که اجازه عبور از نهر را یافتند، گفته است.این معنا با توجّه به جهانى بودن، ژرف بودن، همه جانبه بودن و گستردگى بى نظیر قیام، شگفت به نظر مى آید. افزون بر این، چند حدیث نیز تعداد اصحاب امام علیه السلام را حدّ اقل ده هزار تن دانسته اند که در این دسته نیز حدیث صحیح السندوجود دارد. برخى احادیث اهل سنّت، اصحاب را دوازده تا پانزده هزار تخمین زده و یک حدیث شیعى، تنها هفتاد هزار از یاران امام علیه السلام را از کوفه دانسته است.

حلّ این تعارض ظاهرى نیازمند دسته بندى گزارش هاى این موضوع است که در همین فصل ارائه شدند و به روشنى نشان مى دهد که احادیث اشاره کننده به عدد ۳۱۳، ناظر به یاران خاص و به تعبیر حدیث ۱۵۹۶، گنج هاى نهفته و پنهان و یا نقبایى  اند که به عنوان فرماندهان نظامى ارشد و یا کارگزارن بزرگ حکومتى در اوّلین وهله قیام، نداى آسمانى امام علیه السلام را لبّیک مى گویند و از هر سو، حتّى از دل خاک و به هنگام رجعت، به یارى ایشان مى شتابند.[ دلیل این نکته، آن است که این دسته، مجاهدانى مانند مالک اشتر و ابو دجانه انصارى اند و فرماندهى صدها و گاه هزاران نفر را به عهده دارند و یا وزیرانى مانند مؤمن خاندان فرعون و یوشع وصىّ موسى علیه السلام هستند.در این صورت، صفات والا و گاه خارق العاده اى که یاوران امام مهدى علیه السلام به آنها توصیف شده اند، ناظر به همین عدّه اندک و یاران ویژه و خاصّ امام مهدى علیه السلام هستند. بر پایه احادیث، این یاران، بیشتر، جوان و به ندرت، کهن سال اند و در قوّت بدن، به سان چهل مرد و در قوّت روح، دل هایشان مانند پاره هاى پولاد و جگرشان جگر شیر است. ایشان اگر بر کوه آهن بگذرند، آن را از جا در مى آورند و اگر بر دشمن بگذرند، او را زیر پاى خود، له مى کنند. ایشان تیزتر از نیزه و تندتر و سبک بارتر از ابرند. در عرصه نبرد، دلاور و شجاع و سهمناک و در آستان دادار هستى، شب زنده دارند و به سان راهبان تارک دنیا، سر در گریبان فرو برده و دست تضرّع و حاجت به درگاه خدا بلند نموده اند. نشان سجود بر پیشانى شان، عابد بودنشان، و تصمیم ها و سیاست هاى زیرکانه شان، فراست برگرفته شان را از نور الهى نمایان مى سازد، چندان که وجودشان چراغ فروزان دیگر مشتاقانى مى شود که براى پیمودن مسیر ولایت، به نهضت مى پیوندند. ایشان درندگان زمین و آسمان را نیز به اطاعت در مى آورند؛ امّا خود در برابر امام علیه السلام از برده در برابر مالکش فرمان بردارترند. در یک کلام، ایشان همان اولیاى الهىِ بى خوف و حزن و گنج هاى نهان خدا در زمین اویند که با ولىّ اعظم خدا، پیمان جان مى بندند و بر چهل خصلت - که بیشتر، اخلاقى اند - مى کند .

بر پایه این تحلیل، احادیثى که از وجود ده هزار یاور و یا دوازده و پانزده هزار نفر سخن مى گویند و یا در عبارت صریحى  که خروج امام علیه السلام را تنها در صورت توانایى و گردآمدن دست کم، ده هزار نفر به گرد ایشان دانسته اند، ناظر به توده و عموم سپاهیان امام علیه السلام اند. این عدّه اگرچه پس از پیوستن طبقه نخست و سیصد و سیزده پیش قدم در این باره، به امام علیه السلام ملحق شده اند، امّا جلوتر از دیگران هستند و وجود آنها براى علنى کردن نهضت و خروج از مکّه لازم است و از این رو، ایشان را نیز از یاوران امام مى شماریم. حدیث الإرشاد نیز به این نکته تصریح دارد:

وَقَد وافاهُ ثَلاثُمِئَةٍ وَ بِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فَیُبایِعوهُ ، وَ یُقیمُ بِمَکَّةَ حَتّى  یَتِمَّ أصحابُهُ عَشَرَةُ آلافِ نَفسٍ ، ثُمَّ یَسیرُ مِنها إلَى المَدینَةِ .

و سیصد و سیزده و اندى مرد به او مى رسند و با او بیعت مى کنند و در مکّه مى ماند تا آن که یارانش به ده هزار تن برسند و سپس از آن جا به سوى مدینه حرکت مى کند .

مطابق با برخى احادیث، این عدّه، حدّ اقل نیروى لازم براى حرکت گسترده و قیام جهانى قائم علیه السلام است و این، بِدان معناست که امام مهدى علیه السلام مانند هر پیشواى پیشرو، در هر جا و هر لحظه بر پیروان خود مى افزاید و مشتاقان بیشترى را به زیر پرچم توحید فرا مى خواند. در این حرکت توفنده و برق آسا، امام علیه السلام بر سر راهش در کوفه، هفتاد هزار یاور راستین (صدّیق) را با خود همراه مى کند. امام علیه السلام از میان یاران اوّلیه و اصلى و نیز مؤمنان ناب که رجعت نموده و با او همراه شده اند، فرمانده و حاکم بر مى گزیند و بر خیل یاران خود مى گمارد (حکّام و انصار).

نکته

گفتنى است که یک حدیث، به یارى کسانى اشاره دارد که بهره اى از دین ندارند و ما در توضیحى دیگر، به این نکته پرداخته ایم.

۱۰. اسامى و موطن هاى یاران امام علیه السلام

در چند حدیث، به نام برخى یاران امام مهدى علیه السلام و خاستگاه و وطن هایشان اشاره شده است . این احادیث، به تفصیل، بسیارى از شهرها را ذکر کرده و گاه به تعداد و در موارد متعدّدى به نام یک یک این افراد تصریح کرده اند.این احادیث، از قوّت سندى برخوردار نیستند و از نظر دلالى نیز به معناى انحصار انصار امام علیه السلام در افراد نام برده شده نیستند؛ زیرا در هر دو حدیث مفصّل، عبارتى است که تصریح دارد مقصود از این افراد، همان ۳۱۳ یار ویژه امام اند که پیش تر گفتیم نخستین مؤمنان پیوسته به امام و وزیران و سردارانِ ایشان اند. عبارت پایانى حدیث دلائل الإمامة، چنین است:

فَذلِکَ ثَلاثُمِئَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً بِعَدَدِ أهلِ بَدرٍ .

اینها سیصد و سیزده مرد به تعداد جنگاوران بدر هستند.

و در میانه حدیث دیگر چنین است:

فَذلِکَ ثَلاثُمِئَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً بِعَدَدِ أهلِ بَدرٍ ، یَجمَعُهُمُ اللَّهُ إلى  مَکَّةَ فى لَیلَةٍ واحِدَةٍ ، وَ هِىَ لَیلَةُ الجُمُعَةِ ، فَیَتَوافَونَ فى صَبیحَتِها إلَى المَسجِدِ الحَرامِ ، لا یَتَخَلَّفُ مِنهُم رَجُلٌ واحِدٌ ، وَ یَنتَشِرونَ بِمَکَّةَ فى أزِقَّتِها ، یَلتَمِسونَ مَنازِلَ یَسکُنونَها ، فَیُنکِرُهُم أهلُ مَکَّةَ .

و اینها سیصد و سیزده مرد به تعداد جنگاوران بدر هستند. خداوند، آنها را در یک شب جمعه در مکّه گرد هم مى آورد و آنان خود را صبح جمعه همان روز به مسجد الحرام مى رسانند و یک تن هم از آنان جا نمى ماند و در کوچه هاى مکّه پخش مى شوند و در پى جایى هستند که در آن سکونت کنند؛ امّا مکّیان آنها را نمى شناسند.

در ابتداى این روایت چنین آمده است:

هذا ما أملاهُ رَسولُ اللَّهِ صلى اللّه علیه و آله عَلى  أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وَ أَودَعَهُ إیّاهُ مِن تَسمِیَةِ أصحابِ المَهدِىِّ علیه السلام ، وَ عِدَّةِ مَن یُوافیهِ مِنَ المَفقودینَ عَن فُرُشِهِم وَ قَبائِلِهِم ، السّائِرینَ فى لَیلِهِم وَ نَهارِهِم إلى  مَکَّةَ ، وَ ذلِکَ عَنِ استِماعِ الصَّوتِ فِى السَّنَةِ الَّتى یَظهَرُ فیها أمرُ اللَّهِ عزّ و جلّ ، وَ هُمُ النُّجَباءُ وَ القُضاةُ وَ الحُکّامُ عَلَى النّاسِ .

این چیزى است که پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله بر امیر مؤمنان علیه السلام املا کرده و نام همراهان مهدى علیه السلام را نزد او نهاده است و نیز تعداد کسانى که از خانه و کاشانه شان جدا شده ، شب و روز مى روند تا در مکّه خود را به او مى رسانند و این پس از شنیدن ندا در سالى است که امر الهى [به قیام ]در آن پدیدار مى شود، و این افراد، نجیبان، قاضیان و حاکمان بر مردم هستند.

در پایان همین حدیث نیز آمده است:

هذِهِ (العِدَّةَ) الَّتى یُخرِجُ اللَّهُ فیهَا القائِمَ علیه السلام ، هُمُ النُّجَباءُ وَ القُضاةُ وَ الحُکّامُ وَ الفُقَهاءُ فِى الدّینِ ، یَمسَحُ بُطونَهُم وَظُهورَهُم فَلا یَشتَبِهُ عَلَیهِم حُکمٌ .

این افرادى که خداوند، قائم علیه السلام را در جمع ایشان ، ظاهر مى سازد، نجیبان، حاکمان و فقیهان در دین اند و قائم علیه السلام دستى بر سینه و پشت آنان کشیده و در حکمى به اشتباه نمى افتند.


  • .. تقی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی