بیداری در عصر انتظار

Awakening at the expected age

بیداری در عصر انتظار

Awakening at the expected age

۲۵
شهریور
۹۴

  • .. تقی زاده
۲۲
شهریور
۹۴

این همه یوسف


مولف:علیرضا قزوه
ناشر کتاب : سوره مهر

معرفی کتاب:

کتاب «این همه یوسف» در برگیرنده 24 قطعه مثنوی از علیرضا قزوه، شاعر انقلاب و اهل بیت (س) در عرصه شعر آئینی و نیز دفاع مقدس است که البته تِم موضوعاتی مانند انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در این مجموعه پررنگ تر است. عنوان «این همه یوسف» از یکی از مثنوی های مندرج در این اثر که در رابطه با شهدای دفاع مقدس است، انتخاب شده است. در «این همه یوسف» همچنین دلتنگی شاعر از روزهای پرفروغ دفاع مقدس و البته از دست دادن دوستان و یاران قدیمی اش، آشکار است.

این کتاب که برای اولین بار در سال 1376 منتشر شد و حالا با ویرایشی تازه بازنشر شده، به شهید یوسف کلاهدوز و سی تن از شهدای گرانقدر جنگ هشت ساله تقدیم شده است و در واقع ادای دین علیرضا قزوه به شهدای دوران دفاع مقدس و یاران قدیمی خود است. «این همه یوسف» در واقع از حماسه ها و سرافرازی های مردانی گفته که به قول شاعر، با درختان و کوه و دریا خطبه برادری خوانده بودند؛ آنها که رو به آفتاب سفر کردند، رفتند تا بهار بماند تا خاک از آن او شود و آن اتفاق سبز بیفتد.



گزیده ای از کتاب:

بده ساقی! سبویی حال گردان
مرا از اهل بیت مِی بگردان
خداوندی که مِی را خضرِ من کرد
به نام عشق، آغاز سخن کرد
می ای خواهم که باشد نغمه ی او
هو العشق و هو الحیّ و هو الهو
می ای تا زیر و رو سازد دلم را
به شطّ آتش اندازد دلم را
می ای تا در دلم باران بگیرد
صدایی مرده امشب جان بگیرد
می ای تا بگذرم از هر چه هستی
برقصم در نماز شور و مستی
دعا کن آتش می در بگیرد
جنون، جان مرا در بر بگیرد
مرا زندان تن کرده است دلریش
جنون کو؟ تا رهایم سازد از خویش
کجایی ای جنونم، ای جنونم؟
شکست افتاده در سقف و ستونم
کجایی ای منِ از من رهیده؟
بچرخانم چو تیغ آب دیده
رهی دارم که پایانش عدم نیست
اگر عالم شود شمشیر، غم نیست
مبین آیینه ی رازم شکسته است
صدایم مرده و سازم شکسته است
دلم را تکه ای عرش برین کن
مرا سرشار از نور یقین کن




  • .. تقی زاده
۲۲
شهریور
۹۴

  • .. تقی زاده
۲۲
شهریور
۹۴


 

حضور پُررنگ مردم از طبقات و اقشار گوناگون در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی تا جایی که گاه، حضورشان را درزندگی واقعی،

را به حاشیه برده و آنها را فرسنگها از دنیای واقعیات دور می‌کند، با وجود آسیبهایی مانند تنهایی، دور شدن از یکدیگر و کمرنگ شدن صمیمیتها در محیط خانوادگی و ... چالشهایی مانند رواج گسترده شایعات، انتشار احادیث منتسب به معصومان علیهم السلام و سخنان منتسب به بزرگان -که بعضا جنبه ضدّتبلیغ دارد- را نیز ایجاد می‌کند، به گونه‌ای که باورها و ارزشهای دینی در معرض خطرات جدی قرار می‌گیرند.

با توجه به اینکه امروز حضور در فضای مجازی و فعالیت در شبکه‌های اجتماعی به امری اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده و از سوی دیگر ما با پدیده‌ای به نام انتشار شایعات متعدد اعم از دینی و غیردینی در این فضاها روبه‌رو هستیم، چگونه می‌توان میان استفاده از این ابزار و مصون کردن باورها، ارزشها و اعتقادات تعادل برقرار کرد، به گونه‌ای که با حضور در فضای مجازی، باورها و سبک زندگیمان دستخوش آسیب و خدشه نشود؟

- اگر چه کنترل کردن فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کم و بیش غیرممکن است، اما می‌توان برای کمتر شدن آسیبهایی که از این ناحیه به کاربر منتقل می‌شود، بویژه در زمینه پخش و انتشار شایعات و سخنان بی پایه و اساس، راهکارهایی را به کار بست و پیشنهاد کرد؛ از جمله آنکه در این راستا باید فرهنگسازی کرد و عوامل مؤثر فرهنگی را به کار گرفت. بنابراین، نهادهای فرهنگی مانند روحانیت می‌توانند در این رابطه نقش مهم و تأثیرگذاری ایفا کنند و حضور جدی‌تری در این فضا داشته باشند. تصور کنید اگر تنها یکصد هزار روحانی و طلبه در کشور داشته باشیم و هر کدام روزانه تنها یک روایت و نکته ارزشمند و معتبر دینی را در شبکه‌های اجتماعی نشر دهند چه حجم عظیمی از اطلاعات و ارزشهای دینی بسادگی و در کمترین زمان نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان تبلیغ می‌شود.

 با توجه به شرایط امروز و نفوذ شبکه‌های اجتماعی در خانواده‌های ایرانی به عنوان عضوی ثابت و تعطیل ناپذیر، آیا نمره حضور روحانیت در این فضاها قابل قبول است و توانسته تأثیر مثبت داشته باشد؟

- متأسفانه باید گفت افرادی که دغدغه دین و ارزشهای اسلامی و بومی را دارند، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را که امروز بازار حضور آنها در جامعه داغ است، جدی نگرفته اند و در آن حضور آنچنانی ندارند. این در حالی است که از این فضا و امکانات می‌توان به نحو مطلوبی نیز استفاده کرد و آن را ظرفیت عظیم و بزرگی برای نشر آموزه‌های دینی و بومی به شمار آورد. بنابراین، روحانیت با یک ساز و کار ساده می‌تواند از این فرصت استفاده کند و با برنامه‌های جدی، منظم، منسجم و تحلیلی به این فضا ورود جدی داشته باشد و ضمن مقابله با شایعات، سخنان غیرمنطقی و غیرعقلانی و نسبتهای ناروایی که به دین وارد می‌شود، به نشر و ترویج ارزشهای انسانی، الهی و ملی بپردازند و مطالبی در این عرصه عرضه کنند که مبتنی بر متون قطعی بوده و سند آنها خالی از اشکال باشند. البته نباید فراموش کرد که متاسفانه گاه ما با فناوری‌های جدیدی که وارد زندگی‌مان می‌شوند، برخوردهای غیرمنطقی و غیراصولی داریم، به عنوان مثال فضای مجازی یا شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای هوشمند تلفن همراه از جمله ابزارهایی است که غالبا به دیده تهدید به آنها نگریسته ایم تا فرصت، در حالی که می‌توان از این امکانات استفاده مطلوب و قابل قبول داشت.

  • .. تقی زاده
۲۱
شهریور
۹۴

او از گناه اجتناب کرد و رفت با یک درهم یا دیناری خود را شست و تمام شد، اما در مقابل، پروردگار عالم به او چه‌ها که نداد! طوری شد که هر‌جا می‌رفت بدون این که عطر بزند، بدنش بوی عطر می‌داد. تعبیر خواب پیدا کرد، ریاضی‌دان شد. یک شاگرد بزاز از گناه اجتناب کرد، خدا مقامی به او مرحمت کرد که همان مقام مخلصین است.»





بزرگی می فرمودند: «شیطان این دشمن قسم خورده انسان ها، جزءِ به روزترین ها است و با ابزارها و امکانات هر عصری شرایط گناه، فریب و امتحان را برای انسان های آن عصر فراهم می کند.»

اما گناهی وجود دارد که بدون در نظر گرفتن امکانات و پیشرفت های بشری، همواره موردِ ابتلاترین گناهان در همه اعصار بوده و با وجود آن شیطان هیچ گاه از فریب انسان ها ناامید نشده است. معصیتی که ارتکاب آن، چه انسان های بزرگی همچون «برصیصا های عابد » را از اوج بندگی خداوند به حضیض بردگی شیطان واداشته و در مقابل، خودداری و سربلند بیرون آمدن از آن، نقطه عطفی برای عروج خیلی از بزرگان بوده است؛ به طوری که گویی جایزه و پاداش این امتحان بسیار بزرگ است و آن امتحان چیزی نیست جز امتحان «نگاه به نامحرم و پا کدامنی.»

ابن سیرین؛ شاگرد بزازی که مُعَبری بزرگ شد

آیت الله قرهی در درس اخلاق خود در رابطه با اخلاص بندگان فرمودند:« ابن‌سیرین شاگرد بزاز زیبارویی بود که زنی عاشق جمال و زیبایی او شد. آن‌ قدر شهوت بر آن زن غلبه کرده بود که هر روز می‌رفت، پارچه می‌خرید و هر بار شعله شهوت او زیادتر می‌شد. یک روز رفت، چند طاقه پارچه ‌خرید- شیطان هم حمایت و کمکش ‌کرد- گفت: من نمی‌توانم بیاورم، بده شاگردت بیاورد. خودش به منزل رفت تا خود را مهیا کند.


  • .. تقی زاده
۲۰
شهریور
۹۴


تا چندی پیش نگاتیو کالای گران و خاص بود که نه ارزان بدست می آمد و نه ارزان مصرف می شد. محدودیت داشتن نگاتیو، عکاسی را به هنر تبدیل کرده بود. چشم عکاسان باید سوژه و قاب را با وسواس می جست و انتخاب می کرد. بنابراین هر چیزی شانس آنرا نمی یافت که به «عکس» تبدیل شود. بنابراین عکس امری همه جایی و همگانی نبود و کم و بیش به بخشی از حوزه ی فاخر مصرف فرهنگی مربوط می شد. حتی آنهنگام که بنابود یادگارهایی از اشخاص بر روی دیوار یا طاقچه قرار بگیرد، آیینی از آماده سازی و ژست های تعریف شده طی می شد؛ چون احتمال تکرار و تعدد آن آسان نبود.

با دیجیتال شدن عکاسی، تولید و مصرف عکس آنچنان آسان و هرجایی شد که به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شد. گوشی های تلفن همراه و نرم افزارهای موبایلی جزءجزء زندگی را قاب بندی می کنند و به اشتراک می گذارند. به نوعی عکس به زبان بی زبان گفتگو و تعاملات میان فردی بدل شده و جای متن و مفهوم را گرفته است. زندگی انباشته از عکس و تصویر چگونه باید ادراک شود؟ در این میان «اینستاگرام» با جذابیت رو به تزاید خود، تصویری جدید از دنیایی است که زندگی به روایت عکس را در خود جای داده است. اما رمز و راز این جاذبه چیست:

  • .. تقی زاده
۱۹
شهریور
۹۴

مولف:فهیمه بابائیان پور
گردآورنده کتاب:علیرضا کمری


معرفی کتاب:
«نامه های فهیمه» مجموعه ای از نامه ها و یادداشت های مرحومه فهیمه بابائیان پور است که برای همسرش غلامرضا صادق زاده نوشته و همچنین همسرش نیز پاسخ هایی به او داده است.

فهیمه بابائیان پور، پس از شهادت غلامرضا با برادرش علیرضا ازدواج کرد و تا زمان فوتش با او بود. فهیمه به علیرضا نیز 18 نامه نوشت که تعدادی از آن نیز در این کتاب آمده است.

کتاب «نامه های فهیمه» که به کوشش علیرضا کمری در چهار بخش سرآغاز نامه، یادداشت ها، نامه ها و ضمیمه ها گردآوری شده، بیست و یک بار به چاپ رسیده و هنوز هم از فروش خوبی در بین آثار انتشارات سوره مهر برخوردار است.

قریب به بیست و پنج سال پیش (سال 68) مادر فهیمه بابائیان پور تعدادی از این نامه ها را برای چاپ به روزنامه جمهوری اسلامی ارسال کرد که علیرضا کمری اولین بار از طریق علی عظمائیان با نامه ها آشنا شده و مصمم به گردآوری و چاپ این کتاب شد. این نامه ها از 3 تا 24 بهمن 68 در شش شماره در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید.

شهید غلامرضا صادق زاده هم که مشغول پاکسازی مین های به جا مانده در خرمشهر پس از آزادسازی این شهر بود، بر اثر انفجار این مین ها به شهادت رسید. غلامرضا پس از عملیات بیت المقدس و در اواخر خردادماه 61 برای آخرین بار به تهران آمد و فهیمه به خاطر خوابی که در همان روزها دیده بود، اطمینان داشت که پس از این همسرش را نخواهد دید.

پس از انفجار، تنها چیزی که در میان پیکر متلاشی غلامرضا به چشم می خورد، حلقه ازدواجش بود که رویش نوشته شده بود: تنها ره سعادت/ ایمان، جهاد، شهادت...

فهیمه بر سر پیکر پاره پاره همسرش حاضر شد در حالی که پیراهن سفید پوشیده بود و فریاد می زد: ای همسر شهیدم، شهادتت مبارک... و در مراسم ختم نیز گفت: این ختم نیست که آغاز است؛ آغاز راهی که همسزم آن را پیمود...

فهیمه تا یک سال سفید پوشید و تاکید داشت که اگر غلامرضا به مرگ طبیعی رفته بود باید عزاداری می کرد. او حتی با غلامرضا خداحافظی هم نکرد.

فهیمه در آخرین روز زندگی اش به زیارت حضرت معصومه (س) رفت و در آنجا بر اثر حادثه ای جانسوز به دیار حق شتافت.


بخشی از کتاب:

به نام یگانه معبود،بر یگانه یاورم سلام
یاوری که عشقش را خدا ،آن کعبه آمال عاشقان در دلم نهاد تا امروز با توان بیشتر راه را بپیمایم.رضای خوبم،نوک قلمت را تیز کن و بنویس که امروز روز نوشتن است و چه شایسته که مرکبت خون یاوران و دوستانت می باشد.
غلام رضا،همسر رزمنده،مهربان وعزیز و دوست داشتنی من!روز تولد تذکری است برای انسان،تذکری تکان دهنده باشد که هر زمان همانند این روز بر ایمان بیدار باشی.



  • .. تقی زاده
۱۹
شهریور
۹۴


سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم 'مشتی خاک'

که ممکن بود 'خشتی' باشد در دیوار یک خانه

یا 'سنگی' در دامان یک کوه

یا قدری 'سنگ ریزه' در انتهای یک اقیانوس

شاید 'خاکی' از گلدان‌

یا حتی 'غباری' بر پنجره

اما مرا از این میان برگزیدند : برای' نهایت' برای' شرافت' برای' انسانیت'

و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : ' نفس کشیدن ' ' دیدن ' ' شنیدن ' ' فهمیدن '

و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید

من منتخب گشته ام : برای' قرب ' برای' رجعت ' برای' سعادت '

من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به' انتخاب ' به' تغییر ' به' شوریدن ' به' محبت '

وای بر من اگر قدر ندانم…



  • .. تقی زاده
۱۵
شهریور
۹۴

ای اهالی آخر زمان!
ای مردم ژرف اندیش!
روزانه چندین بار توحید را می‌خوانیم.

چقدر از این سوره می‌دانیم؟


در شأن نزول این سوره از امام صادق(ع) چنین نقل شده: «یهود از رسول الله(ص) تقاضا کردند خداوند را برای آنها توصیف کند، پیغمبر(ص) سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت، تا این سوره نازل شد و پاسخ آنها را بیان کرد.»

از امام سجّاد(ع) دربارۀ توحید سؤال شد، حضرتش فرمود: «خداوند عزّوجلّ می‌دانست در آخرالزّمان مردمانی ژرف‌اندیش خواهند آمد، پس سورۀ اخلاص و شش آیۀ اوّل سورۀ حدید را نازل فرمود، هر کس ورای آن را طلب کند، هلاک شود.»

در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) می‏خوانیم که فرمود: «آیا کسی از شما عاجز است از اینکه یک سوم قرآن را در یک شب بخواند؟!» یکی از حاضران عرض کرد: ای رسول خدا! چه کسی توانایی بر این کار دارد؟! پیغمبر(ص) فرمود: «سورۀ قل هو الله را بخوانید.»

در حدیث دیگری از امام صادق(ع) می‏خوانیم: «هنگامی که رسول خدا(ص) بر جنازۀ سعد بن معاذ نماز گزارد، فرمود: «هفتاد هزار ملک که در میان آنها جبرئیل نیز بود بر جنازۀ او نماز گزاردند! من از جبرئیل پرسیدم او به خاطر کدام عمل، مستحقّ نماز گزاردن شما شد؟ گفت: به خاطر تلاوت قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ در حال نشستن و ایستادن و سوار شدن و پیاده‏ روی و رفت و آمد.»

و در حدیث دیگری از امام صادق(ع) می‏خوانیم: «کسی که یک روز و شب بر او بگذرد و نمازهای پنجگانه را بخواند و در آن قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ را نخواند به او گفته می‏ شود: ای بندۀ خدا! تو از نمازگزاران نیستی!»

در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم(ص) آمده است که فرمود: «کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، خواندن سورۀ قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ را بعد از هر نماز ترک نکند؛ زیرا هر کس آن را بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع می‌‏کند و خودش و پدر و مادر و فرزندانش را می‏ آمرزد.»

از روایت دیگری استفاده می‏شود که خواندن این سوره به هنگام ورود به خانه، روزی را فراوان می‏کند و فقر را دور می‏ سازد.



منبع:موعود




  • .. تقی زاده
۱۴
شهریور
۹۴


  • .. تقی زاده